سنگ صبور

متن مرتبط با «بغض گلوم رو گرفته» در سایت سنگ صبور نوشته شده است

جفای روزگار

  • جفای روزگار...چه حسرتها به دل ماند از جفای روزگار ای عمرچه نـاحق ظلم هـا شد از قضای روزگار ای عمرشبیه بـرگ زردی کـه خـــزان دید و زمیـن افتاد چــه آمـد بــــر ســـرم آه از بلای روزگار ای عمرشکایت نـامه ی دل را شبی با مــاه خواهم گفتکـه شایــد بشنـود دردم خــدای روزگار ای عمرو هرکس را که می بینم دلی ویرانتر از ما داشتکسی دیده مگر بـا خــود وفای روزگار ای عمر؟جهان بـــا آرزوهـــایم چنــان سـاز مخالف زدعــزا برپــا کنــم هــرشب برای روزگار ای عمرسـوالات فــراوانی بــه سـر دارم ولی افسوسنمی یابــم جـوابی بــر چـــرای روزگار ای عمرمن و درد و غم و حسرت، کمی هم بیکسی،با آهمصیبت ها کشیـدیم از جــزای روزگار ای عمرحلالم کن مــرا ای دل که ایـن سنگ صبـور غـمهــدر کرده تــو را عمری بپـــای روزگار ای عمر#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59 کانال اشعار + نوشته شده در چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت 10:38 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دلم گرفته ای خدا...

  • دلم گرفته ای خدا...دلم گرفته ای خـدا هــم از غـریب و آشناهم از زمین هم از هوا کجا روم بگو کجاغمی نشسته بر دلم خزان زده به حاصلمچـرا که هـرچـه میدوم نمیرسم به منزلمچه آمده چـه برسرم، چه ساده کرده پرپرمکه در شـروع زنـدگی رسیـده ام بــه آخرممنم ز خسته خسته تر شکسته و شکسته تربه هر دری زدم ولی دری که گشته بسته ترو غـم گرفتـه خــانه را تمام این زمانه رابرای گریـه میدهد بــه دست من بهانه راتویی تـو سرنوشت من جهنم و بهشت منگره زده چه بی خبر به عشق تو سرشت منخـدا خـدا خـدای من، تـو بشنوی صدای مندر این زمانه دلخوشم تو مانده ای برای منو میــرسد بهــار من ، در عاقبت قــرار منو روشنی و دلخوشی به روز و شام تار من#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59 کانال اشعار + نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ ساعت 23:16 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امشب دلم گرفته...

  • امشب دلــم گـرفتـه ، از درد مینـویسم ایـن زندگی چـه برسر ، آورد مینـویسمدیوانه بودم از عشق، قلب مرا شکستندآری ز مــردمـــان ِ ، دمــسرد مینـــویسم در کوچه های غربت، مانند من فراوانمانند خود هـزاران ، , ...ادامه مطلب

  • کو بال پرواز...؟

  • «کبــوتـر بـا کبــوتـر ، بـاز بـــا بـاز»دلت بــا مـا نبــود از روز آغــــاز منــم بـــازیچــه ی دستان تقدیـرتمــام عمـر رقصیـــدم بـه هر سازبخـــوان آوازِخــوانِ شهـرِ قصـهبخــوان شعرِ مرا بــا سوز و, ...ادامه مطلب

  • میروم از شهرتان ...

  • میروم از شهرتان ، سـویِ دیـارِ دیگری این قطار اما نشد، بـا آن قطـار ِدیگری میروم آزرده ام، مقصد نمیدانم کجاستمیـروم شایـد بیـابـد دل ، قـرارِ دیگری مال من بودی ولی تقدیر ما اینگونه خواستزیـر بـاران هم, ...ادامه مطلب

  • میروم از روزگارت....

  • تـو ثـریـای منی من شهریـارت در غزلمینشینم سالها چشم انتظارت در غزل خواستم عشق تو را ازسینه ام بیرون کنمناز چشمانت مرا کرده دچارت در غزل عاجزم تا شرح حالم با قلم عنوان کنم بیـقرارم ، بیـقرارم ، بیـقرار, ...ادامه مطلب

  • میرسد روزی....

  • میرسد روزی سرم بر شانه ات مهمان شودبیـکسی های دلم بـا بودنت جبران شود میرسد روزی میان لشگری از درد و آه این دل دائم صبـورم فاتح میدان شود باغبانی خسته ام رنگ خزان را دیده امنو بهارم چون بیاید چهره ام خندان شود ناخدای کشتی عشقم، ولی طوفان زده باتو حتمارد شدن از موج غم آسان شود شاعری سهم تو و چشمان زیبای تو باد مینویسم از تومن شاید شبی دیوان شود میکشم بار غمی بر دوش خسته نازنین با وجودت درد بی درمان,میرسد,روزی ...ادامه مطلب

  • روزگار

  • روزگـارم بـا دلـم ناسازگـاری میکندبا مـن آزرده دل هی کج مداری میکند آنقدرتنها و بیکس مانده ام روی زمینآسمان برحال وروزم سوگواری میکندشاخه های آرزو دست تبـر جان میدهدکودک احساس من هی آه و زاری میکند بـا تمام زخم هایی که به دوشم میکشمایـن دل دائم صبورم بـردباری میکند روز آرامم ولی این دل به شب تا میرس,روزگار ...ادامه مطلب

  • دلم از عالم و آدم گرفته

  • مثـال کوره میسوزد درونم ، دلم را دست غم محکم گرفتهگلـه دارم گلـه از سرنـوشتم ،دلـم از عالم و آدم گرفته چه شبها تا سحر با غم نشستم ،چه شبها تا سحر درخود شکستمبه کامم زندگی آنقدر تلخ است ،تمام لحظه ها ماتم گرفتهشبیه درد بی درمانم افسوس ،کویرم تشنه ی بارانم افسوسکسی هرگز نمی فهمد سراپا ، وجـودم را غمی , ...ادامه مطلب

  • امشب از بغض پرم..

  • امشب از غصه پرم محـرم اسرار که نیستبه من بیکس و درمانده پرستـار که نیست نفـسم حبـس به سینـه پرم از بغض ولیخسته ام مثل من خسته خودآزار که نیست سرنوشت من غمـدیده پر از محنت و درددر شب ظلمت من مونس و دلدار که نیست به کدامین گنهم سـوخته بی بال و پـرم ؟مثل من هیچکس از بخت طلبکار که نیست غنچـه ای پرپرم, ...ادامه مطلب

  • امشب دلم گرفته ...

  • امشب دلـم گـرفته ،از درد مینویسماین زندگی چه برسر ،آورد مینویسم دیوانه بودم از عشق، قلب مرا شکستندآری ز مردمان ،خونـسرد مینویسمدر کوچه های غربت، مانند من فراوانمانند خود هـزاران ،شبـگرد مینویسم باد خـزان که آمد، غارت شد آرزویمرنـگ گـل شقایـق ،را زرد مینویسم بیگانه خنجرم زد، زخم زبان تو ای دوستنام تـ, ...ادامه مطلب

  • روز میلادت

  • روز میـلادت جهانم را چـراغان میکنمبـوسه ها را کنج لبهای تـو مهمان میکنم شورچشمان حسود اینجا فراوان دیده امدور‌‌‌ از تونازنین هم ایـن و هم آن میکنماز زمیـن دل می کَنَم تا آسمانها میرومصورت ماه تو را از مـاه پنـهان میکنم جان من هستی ،دلیل زندگانی، یا نفسجان ناقابل اگرخواهی به قربان میکنم ناز چشمان توب, ...ادامه مطلب

  • بغض گلو ....

  • بغض نشسته بر گلو چگونه فریاد شودپرنده ی اسیر غم چگونه آزاد شود به سایه ام نگاه کن شکسته تر زمن شدهکجا خرابه کلبه ای دوباره آباد شود هزار زخم بر دلم غریب و آشنا زدنددل شکسته کی توان دوباره دلشاد شود تو رفته ای و یاد تو نشسته در کنار من و یاد تو به یاد من دوباره شیاد شود تمام فصلهای من اسیر بهمن است وبسکجا بهار آید و دوباره خرداد شود هزار بار گفته ام که یاد تو نمیکنم نشد !مگر که قلب من زجنس فولاد شود دوباره غصه آمد و نوشته غم سنگ صبورمگرکه عشق تازه ای به حالم امداد شود جواد الماسی,بغض گلو,بغض گلویم را گرفته,بغض گلومو گرفته,بغض گلوم,بغض گلو بریده ام,بغض گلوگیر,بغض گلوم رو گرفته,بغض گلویم,بغض گلویم را میفشارد,بغض گلویم را ...ادامه مطلب

  • میفروشم دفتر اشعارم اما

  • گفتمش دل میخری ؟ اما شکسته خسته از نامردمی از پا نشسته من همان غارت زده از آه و دردمهستی ام غارت شده یک ورشکسته گم شدم در خود نمیدانم که هستمیک معما یک سوال یا قفل بسته آنقدر از غصه گفتم یا نوشتم هم قلم هم دفترم شد زار و خسته مونس تنهایی من شعر غمگیندردهایم را نوشتم دسته دسته می فروشم دفتر اشعارم اما تارو پود دفترم از هم گسسته خنده ی تلخی زد و آرام گفتابس کن ای سنگ صبوردیوانه بسته #کانال اشعار جوادالماسی (سنگ صبور)@javadalmasi59, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها