جفای روزگار

ساخت وبلاگ

جفای روزگار...

چه حسرتها به دل ماند از جفای روزگار ای عمر
چه نـاحق ظلم هـا شد از قضای روزگار ای عمر

شبیه بـرگ زردی کـه خـــزان دید و زمیـن افتاد
چــه آمـد بــــر ســـرم آه از بلای روزگار ای عمر

شکایت نـامه ی دل را شبی با مــاه خواهم گفت
کـه شایــد بشنـود دردم خــدای روزگار ای عمر

و هرکس را که می بینم دلی ویرانتر از ما داشت
کسی دیده مگر بـا خــود وفای روزگار ای عمر؟

جهان بـــا آرزوهـــایم چنــان سـاز مخالف زد
عــزا برپــا کنــم هــرشب برای روزگار ای عمر

سـوالات فــراوانی بــه سـر دارم ولی افسوس
نمی یابــم جـوابی بــر چـــرای روزگار ای عمر

من و درد و غم و حسرت، کمی هم بیکسی،با آه
مصیبت ها کشیـدیم از جــزای روزگار ای عمر

حلالم کن مــرا ای دل که ایـن سنگ صبـور غـم
هــدر کرده تــو را عمری بپـــای روزگار ای عمر

#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار

+ نوشته شده در چهارشنبه ۸ آذر ۱۴۰۲ ساعت 10:38 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  | 

سنگ صبور...
ما را در سایت سنگ صبور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 4:43