میرسد روزی میان لشگری از درد و آه
این دل دائم صبـورم فاتح میدان شود
باغبانی خسته ام رنگ خزان را دیده ام
نو بهارم چون بیاید چهره ام خندان شود
ناخدای کشتی عشقم، ولی طوفان زده
باتو حتمارد شدن از موج غم آسان شود
شاعری سهم تو و چشمان زیبای تو باد
مینویسم از تومن شاید شبی دیوان شود
میکشم بار غمی بر دوش خسته نازنین
با وجودت درد بی درمان من درمان شود
راضیم مـن بر رضای خالقت سنگ صبور
هرچه را او می پسندازبـرایت آن شود
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار