سنگ صبور

متن مرتبط با «دست بی نمک چیست» در سایت سنگ صبور نوشته شده است

سفر بی همسفر ...

  • سفر بی همسفر ...و از حــال خـودت روزی بمـانـی بیخبــر تلخ استو آزاد از قفس بــاشی بــدون بـال و پــر تلخ استکجـــا بـــار سفـر بستـی ، نمیــدانـی مگــر ای دلدر ایـن بـازار بی مهری سفر بی همسفر تلخ استبه قلب و سینه ی زخمی مزن زخمی دگر ای دوستتحمل بــر غـــم و اندوه و بـر زخــم دگر تلخ استبـه مــا رحمی کـن و یـارب مران از خانه ی امیدعذاب خــانـه بـردوشی بـرای در بــه در تلخ استدخیـــل آرزو بستـن دعــا پشت دعــا افسوساگر باشد در این عالم دعایت بی اثـر تلخ استنمیفهمد کسی درد تــو را حتــی در ایــن خانهو غربت در میان خانه ات از هر نظر تلخ استبــرای غصـه و غمها کسی سنـگ صبـــورم نیستنوشتن، حرف دل گفتن ولی با چشم تر تلخ است#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59 کانال اشعار + نوشته شده در یکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ساعت 21:3 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بی نام و نشان

  • بی نام و نشان《این دل دیـوانه را بـا غــم پریشان کرد و رفت》خــانه ی آبــاد دل را بد چــه ویران کرد ورفتآنکـه همـدردی بـــرای دردهـــای مــن نبـــوداین سر آشفته ام را نا به سامان کرد و رفتبــال پــرواز مـرا بــا سنـگ غمهایـش شکستپیش چشمم خانه را بدتر ز زندان کرد و رفتروزگاری صـاحب نــام و نشان بـودم کنــوناو مـرا آواره ی شهـر غــریبـان کـــرد و رفتخــواستـم تـــا آبــــرو داری کنــم امــا نشداو مرا انگشت نمای این و یا آن کرد و رفتبیـکسی های مــرا گفتــم ولـی بــاور نکـردچون کویر تشنه ای محتاج باران کرد و رفتآن عـزیـزی که زدم بــر سینـه سنگش عاقبتسایه ام را از خودم حتی گریزان کرد و رفت‌آنکه بـر غمهای مـن هـرگز نشد سنگ صبـورهمنشین با درد و غمهای فراوان کرد و رفت#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59 کانال اشعار + نوشته شده در جمعه ۱۳ مرداد ۱۴۰۲ ساعت 6:0 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سوال بی جواب...

  • سوال بی جواب...به عشق تـو گرفتـارم دلیلش را مپرس از منچرا من دوستت دارم دلیلش را مپرس از منچه بی اندازه میخواهم که روزی تب کنم شایدکه باشی تـو پرستـارم دلیلش را مپرس از مندلم تنگ است دلتنگم نمیدانم چه مرگم هست   فقط محتــاج  دیـدارم دلیلش را مپرس از منسوالی کـه جـوابش را نمیخواهـم بـدانم عشقکه بی تو چون شب تارم دلیلش را مپرس از مننشستم تا سحر هرشب که از عشق تو بنویسمچه شبهایی که بیدارم دلیلش را مپرس از من تـو میخندی و میخندم تـو غمگینی و میگریمو بی تو من خود آزارم دلیلش را مپرس از منپـر از درد و پـر از غصه تویی سنگ صبور منتویی تنها کس و کارم دلیلش را مپرس از من#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59    کانال اشعار + نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت 19:26 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بیکسی

  • بیکسیبیکسی تنـها رفیـق ِ مهـربـانم بود و هستدرد و غـم از روز ِاول میـزبانم بود و هستخنـده بـر لب میـزنم اما دلم از غم پر است در میـان سینـه بس درد نهانم بود و هستبینهایت خسته ام از دست سرد سرنوشتچون ب, ...ادامه مطلب

  • بیکس و تنها .....

  • بیکس و تنهـا قدم در زیـر بـاران میزنم حرف دل را در غزل بـا قلب سوزان میزنمسربـروی شانـه ی غـم میگذارم تـاسحرپرسه در پس کوچه های این خیابان میزنمبس که زخم از آشنایان و رفیقان خورده امبعد ازاین برسینـه سنگ نـارفیـقان میزنمخسته ام از ایـن نقاب خنده کـه بر صورتمپشت هم بـر چهره ی غمگین وگریان میزنمدر میـان خانـه ام احساس غـربت میکنم مثل هر شب شانه بـر موی پریـشان میزنمدردم از درمان گذشته رد شده آب از سرم بی سبب من دست و پـا از بهر درمان میزنممثل هـر شب غصه و غـم آمده سنگ صبور طعنه بر باران که من با اشک چشمان میزنم#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59 کانال اشعاربرچسب‌ها: جواد الماسیLet's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرای بیکسی ...

  • ‍«در این سرای بیکسی کسی دم از وفا نزد»بر این غریب بینـوا کسی دم از صفا نزد پرنـده ای پر از غمم شکسته بال آرزو به بالهای زخمی ام چـرا کسی دوا نزد ؟ نه آشناست دربرم نه آن غریبه ی غریببه جز صدای خسته ام کسی مر, ...ادامه مطلب

  • بی سنگ صبور

  • تـا ثانیه ها داد زدند دیـر شدن راازآینـه فهمید دلـم پیـر شدن را ازکوچه ی معشوق غریبـانه گذشتمحس کرده ام آنروز که تحقیرشدن رابرحال دلم فرق ندارد که شب و روزآمـوخته بـا خاطره درگیر شدن را جای گله از هیچکسی نیست دلـم خواستبا عشق پر از دلهره زنجیر شدن را در شهر دلم هیچ نشانی ز وفا نیستبا بیـکسی آموخته تفسیر شدن را این درد کمی نیست ولی یاد گرفتمبا خوردن غمهای خودم سیر شدن را با کودک احساس چه ها کرده ای,صبور ...ادامه مطلب

  • بیکسی

  • اینجا کسی مرهم به زخمت نیست، با کسی هایت مدارا کنآهی بکش در اوج تنهایی ، آغوش خود را بر خودت وا کن اینجا کسی هم صحبت غم نیست،پس بی صدا در خود فقط بشکندیروز و امروزت که تکراریست، فکر غروب تلخ فردا کنفرقی ندارد ماندن و رفتن ، وقتی کسی چشم انتظارت نیستپس بعد از این مرده حسابم کن ، یاد مرا حتی تو حاشا ک, ...ادامه مطلب

  • بی انصاف

  • رفتی و بعد تو من ماندم و غم بی انصافشده ام بعد تو ویرانه چو بـم بی انصاف به کدامیـن گنـهم بال وپرم سوزاندی ؟عشق من بود مگر بهر تو کـم بی انصاف؟همه شب خاطره هـاقاتل جانـم شده اندخاطراتی که کشندست چو سم بی انصاف بیت بیت غـزلـم بی تـو فقط آه کشیدهمه ی قـافـیه ها ریخت بهم بی انصاف بعد تـو غصه و غم بس که, ...ادامه مطلب

  • با عشق بیا

  • ویران تر ازآنم که دوباره آباد شوم از این قفس ِ تنگ ِ دل آزاد شوم بهمن شده هر ماه زمستانی و سردمکی یا به کجا دوباره مرداد شوم ؟ بغضی به گلو ، درد نهانی به سینهسخت است که با نای شکسته فریاد شوم درآینه دیدم کسی منتظرم نیست ای کاش که من همسفر باد شوم هر روز شاهد پرواز عزیزی بودم ازداغ کدامین گل خود داد شوم امروز کنار تو ام و قدر بدان پس روزی برسد که با فاتحه ای یاد شوم بر درد و غم و غصه اگر سنگ صبورم با عشق بیا دوست که دلشاد شوم #جوادالماسی@javadalmasi59,چگونه با عشق کنار بیایم,چگونه با عشق کنار بیاییم ...ادامه مطلب

  • دست بی نمک

  • به دل آهنگ غمگین چون صدای نی لبک دارم گله از دست این دنیا از این چرخ وفلک دارم یکی در آینه دیدم به حالم زار میگرید ومن همراه آیینه دردی مشترک دارم که هرکس آمده زخمی نشانده گوشه قلبم منِ ساده از این مردم باز فکر کمک دارم وفا مُرده محبت کو همه درگیر صد رنگی ولی چشم انتظاری من براه قاصدک دارم نه فرقی نیست بین دشمن جانی با آن دوستو شاید ساده ام از بس قلبی بی کلک دارم بگو سنگ صبور غم مرا این امتحان سخت استو در این امتحان من هم گمانم نمره تک دارم به هرکس خوبی ام لیکن جوابم با بدی بوده به این احوال خود سوزم که دستی بی نمک دارم #کانال اشعار جوادالماسی (سنگ صبور)@javad,دست بی نمک,دست بي نمک,دست بی نمک دارم,دست بی نمک من,دست بی نمک چیست,دست بي نمك,شعر دست بی نمک,متن دست بی نمک,اس دست بی نمک,پیامک دست بی نمک ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها