سنگ صبور

متن مرتبط با «نقاش غزل تا که» در سایت سنگ صبور نوشته شده است

فرق ما دو تا...

  • فرق میان ما دوتا...تو خنده بر لب میزنی من صحبت از غم میکنمتو قهوه مینوشی به عشق من چای غم دم میکنمتو رنگ ِشــادی میـــزنی بــر آرزوهــایت  وَ من از آرزوهــــای خـودم  میســوزم و کــم میکنم تو از تبـــ, ...ادامه مطلب

  • شب و مهتاب ...

  • شب و مهتاب سخت است که شب باشد و مهتاب نباشددرچشم ِپـُر ازحسرت مــان خـواب نباشد  سخت است گرفتـار سرابی شده باشیم خشکیـده لب از تشنــگی و آب نبـاشد دنیا چو گلستان و بهشت است به شرطیدر سفــره نمکـدان شک, ...ادامه مطلب

  • نقاش دنیا ...

  • من اگـر روزی شود نقــاش این دنیـا شوم، این جهان را عاری از هرغصه و غم میکشم بهـرِ دلهـا مهــربـانی، بـی قــراری، همــدلی ،خنـده را پیـوستـه بــر لبـها منظـم میکشم زشت و زیبـا خالـق و پـروردگار ما یکسی, ...ادامه مطلب

  • آتانین بوش یری

  • ‍ هرگول اَکَسن باغدا قیزیل گول اولا بیلمزهچکس آتانین بوش یرین اصلا دولا بیلمز(هرگول اَکَسن باغدا قیزیل گول اولا بیلمز هچکس آنانین بوش یرین اصلا دولا بیلمز )قول باغلی قنت قوش قاچادا چنگ قفسدنصـیاد بیلـ, ...ادامه مطلب

  • میروم از شهرتان ...

  • میروم از شهرتان ، سـویِ دیـارِ دیگری این قطار اما نشد، بـا آن قطـار ِدیگری میروم آزرده ام، مقصد نمیدانم کجاستمیـروم شایـد بیـابـد دل ، قـرارِ دیگری مال من بودی ولی تقدیر ما اینگونه خواستزیـر بـاران هم, ...ادامه مطلب

  • گرفتار غم

  • روزها بـا غـم گرفتارم ولی شب بیشترروزها هم من خودآزارم ولی شب بیشتر ظاهری میخندم و گریه به پنهان میکنممانده ای در زیر آوارم ولی شب بیشتردوستان زخم زبان ودشمنان زخمی دگرآه از این دنیا چه بیزارم ولی شب بیشتر بی صدا در خود شکستن اتفاقی ساده نیستمیکشد غمها که بر دارم ولی شب بیشتر سـاز دنیـا بـا دلـم ساز مخالف میزندمثل ابـر تیـره میبـارم ولی شب بیشتر میسپارم دل به هر کس بی وفایی میکندخوبـی از اینها طلب,گرفتار ...ادامه مطلب

  • ترسم که نیایی

  • ترسم کـه نبـاشی و شبی زار بمیـرمیکـبار نـه از عشق تو صد بار بمیـرم در محکمه ی عشق تو محکوم منم مندستـور بده تـا کـه گنهکار بمیـرم رفتی و شده خاطـره ها قاتل جـانمعمـری که فنـا رفته و بیمار بمیـرم گفتـم کـه تحمل بکـنم درد فراغـتلبـریز شده صبـرم و ناچـار بمیـرم سهمم شده از عشق تو غمنامه نوشتنیک شب ب, ...ادامه مطلب

  • اتا ،آنا

  • هرگول اکسن باغدا قیزیل گول اولا بیلمزهچکس دَدَ نین بوش یرین اصلا دولا بیلمز (هرگل اکسن باغدا قیزیل گول اولا بیلمزهچکس ننه نین بوش یرین اصلا دولا بیلمز )دوزدور کی آغاش چوقدی چمنزاریده اماچـون هر آغاجا بلبل شیـدا قونـا بیلمبز قول باغلی قنت گوش قاچادا چنگ قفسدنصـیاد بیلـور قـاشدا اصـلا اوچـا بیلمز هرکی, ...ادامه مطلب

  • غزل بانو

  • امشب دوباره با خاطره ها گفتگو کنم باید نشان تو میان غزلها جستجو کنم نام تو میبرم و بی اختیار اشک چشمباید به آب دیده ام از نو وضو کنم شاید که قسمت ما نیست یکی شدنباید برای داشتَن ات امشب آرزو کنم باید بنویسم غزل را فقط به نام تو بی تو تمام قافیه را بی آبرو کنم پیچیده عطر تو در بیت بیت هر غزلباید میان غزلها وجود تو را بو کنم بستم با خودم شرط از امشب به بعدبرای نماز عشق اقتدا به او کنم باید تمام سروده های سنگ صبور یکجا فدای قدمهای غزل بانو کنم #جوادالماسی@javadalmasi59,غزل بانو,غزل بانوی من,غزل بانو هنوزم پیش مایی,غزل بانو سلام,غزل بانو شهیار,متن ترانه غزل بانو,بانوی غزل ایران,بانوی غزل,برقصانم غزل بانو,آرایشگاه غزل بانو در شیراز ...ادامه مطلب

  • نقاشی غزل

  • نقاش نیستم من ولی، ناز نگاه ات میکشمروز و شب نقش تو را پیدا پنهان میکشم نقش تو زیباترین عکس من است زیبای منچهره ات را نازنین چون ماه تابان میکشم رنگ چشمان ات سیاه ، همتای رنگ عاشقیناز چشمان تو را هم شکل پاکان میکشم می رسد نوبت به پیشانی ، چه کار مشگلیبخت و اقبالت بلند ، چون قله ها ،آن میکشم ابروانت را کمانی ، تیز و بران همچو تیغقد و قامت همچو سرو،مست ُغزلخوان میکشم مهر تو دریا و عشق ات ساحل آرامشماز برای قلب تو مهرِ فراوان میکشم میزنم بر سیم آخر میشوم سنگ صبور هر چه خوبی در جهان است من تورا آن میکشم #جوادالماسی@javadalmasi59,غزل نقاشی,نقاش غزل,نقاش غزل تا که ...ادامه مطلب

  • پناه در غزل

  • غصه با اشک به دست بوسی آه آمده بودجای خورشید به روزم شب و ماه آمده بود کوچه بن بست شد و خاطره ام زندانی یوسف عشق من اینگونه به چاه آمده بود چونکه فرقی نتوان دید میان بد و خوب قُمریِ خسته ی قلبم به تباه آمده بود عقد دائم به من و غصه کجا جاری شد ؟بی کسی با من خسته به گواه آمده بود مردم شهر همه مسخره ام میکردند با شب تیره ی من فکر گناه آمده بود ابر را بغض گرفت سینه ی غم را بشکافتغصه را دید که با چشم ِ نگاه آمده بود صبر هم خسته از این حوصله ی سنگ صبورصد غزل بیکسی ام را به پناه آمده بود #جوادالماسی@javadalmasi59, ...ادامه مطلب

  • صبری که داده بود خدا

  • صبری که داده بود خدا کم کم داره تموم میشهبه پای خاطرات بد عمرم داره حروم میشه غمی نشسته تو دلم منو به غارت میبره یاد تو با غصه میاد منو اسارت میبره شبیه باغبونی ام خزون زده بهار شو یا مثل اون عاشقی که دیگه ندیده یارشو هرشب طناب خاطرات منو به دارم میکِشهبغض نشسته تو گلوم منو با غصه میکُشه شبیه اون دردی شدم درمون براش پیدا نشدبا گریه هم عقده ی این غمزده امشب وا نشد گل که چیدم خار در اومد،درختم بی باردر اومدماری تو آستینم شد و در پی آزار در اومد دلم شکست واسه خودم، خودم شدم سنگ صبور حقمو میخوام زندگی ، ناحق گرفته اند به زور جواد الماسی, ...ادامه مطلب

  • نقاش یار

  • قصد دارم در غزل نقاشیِ زیبا کنم چهره ی دلدارخود را این چنین معنا کنم ماه را شرمنده از رخسار ماهش دیده ام باید امشب بهترین ِ واژه ها پیدا کنم غنچه لبهایش هزاران طعنه برگل میزندگل که نه باید گلستان را به لب معنا کنم قد و قامت را نگو قامت قیامت میکنداستواریِ دماوند پیش او حاشا کنم آبی دریا گرفته رنگ ، از چشمان اوصد خزر را پیش چشم ِمست او رسوا کنم گوشه ی نقاشی ام امضا زنم سنگ صبورامشبی را پیش عکس دلبرم فردا کنم جواد الماسی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها