در محکمه ی عشق تو محکوم منم من
دستـور بده تـا کـه گنهکار بمیـرم
رفتی و شده خاطـره ها قاتل جـانم
عمـری که فنـا رفته و بیمار بمیـرم
گفتـم کـه تحمل بکـنم درد فراغـت
لبـریز شده صبـرم و ناچـار بمیـرم
سهمم شده از عشق تو غمنامه نوشتن
یک شب بغل دفتر و خودکار بمیـرم
ترسـم کـه نیایی به سراغ من خسته
در زیر همین عکس به دیوار بمیـرم
هرچند که خواندند مرا سنگ صبورم
سخت است که گل باشم چون خار بمیرم
جواد الماسی
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 252