رسم روزگار...
چــرا دلگیــری از دنیــا کــه چرخِ کج مدار این است
گهی شــادی، گهی غصـه، کــه رسـم روزگار این است
شبــی از آینـــه پــــرسیـــدم از درد فــــراق او گفت
بــزودی پیـــر خــواهــی شد که کار انتظار این است
از ایــن زنــدان نفس ِ خـــود بــه دنبــال رهایی باش
که در کنــج قفس بـــاشی زمستـان یا بهار این است
در ایـن دنیـــای بی مهری بشـر فـانیـست خـوبی کن
بماند نـــام نیــک از تـــو کـه از تـو ماندگار این است
چــراغ عمر هــرکس عاقبت خــامـوش خــواهد شد
گــدا و پـــادشاه و زشت و زیبـــا را قــرار این است
دوبــاره شعــر بنــویسم کسی سنگ صبــورم نیست
بـــرای منکـه غمگینم ز غـــــم راه فـــــرار این است
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 7