جفای یار...
من همانم که خـزان را در بهارم دیده ام
بی وفـایی و دورنگی در دیـارم دیده ام
از جفـای دشمنان هـرگـز نمیرنجم ز بس
زخـمهای بیشمار از دست یــارم دیده ام
آنچنــان این غصه و غمها مــرا آزرده اند
روز روشن را شبیـه شــام تــارم دیده ام
با که گویم بازی چرخ فلک با من چه کرد
بی وفایی ها کـه من از روزگارم دیده ام
چون درختی از هجوم وحشی طوفان وباد
زیــر پـاهـایـم شکسته شاخسارم دیده ام
پیش چشم دیگران گاهـی میـان خنـده ها
من فــراوان گریـه ی بی اختیـارم دیده ام
نام خود را در غزل نامیده ام سنگ صبـور
چون دگر غارت زده صبر و قرارم دیده ام
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 16