صبراز تو خسته و تـو خسته از دلواپسی
گریه بر روی لبانت جا شده سنگ صبور
زخمهایت بی شمار و آرزوهایت خزان
قامتت ازغصه هایت تـا شده سنگ صبور
چشمهای منتظـر درحسرت آرامش اند
بخت بد با بیکسی هم پا شده سنگ صبور
صد هزاران درد بی درمان میان سینه ات
اشکهایت قـد صد دریـا شده سنگ صبور
امشب از شبهای دیگر ذره ای دلخون تری
همنشین غصـه در شبـها شده سنگ صبور
پس گله از بیکسی هایت مکن در زندگی
دل شکستن رسم این دنیا شده سنگ صبور
جواد الماسی
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 163