محرمی نیست به جز تـو به من و بیکسی ام
سر صحبت به تو ای محرم دل باز کنم گفتی نه
بـه تو گـفتم که بدون تو اسیـرم به قـفس
خواستم با قفسـم سوی تو پرواز کنم گفتی نه
بـه مسلمانـی خود بی تو شبی شک کردم
بلکه پیغمـبر خود باشم و اعجاز کنم گفتی نه
دست بـردم که نـوازش بکنم موی تـو را
عاشقی رابه قدمهای تو اعجاز کنم گفتی نه
هم قدم باش در این شهر پر از غربت و درد
پرچم عشق تو را بر دلم افراز کنم گفتی نه
به تـوگفتم کـه کسی نیست مرا سنگ صبور
خواستم مهرخودم را به تو ابراز کنم گفتی نه
جواد الماسی
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 153