ای عشق مدد کن که به سامان برسانی
پاسخ بدهی این همه درد و گله ها را
بی مهر و محبت که جهان هیچ نیارزد
آفت زده از ریشه همه سلسله ها را
ای عشق بیا در پس این پرده ی غمگین
آهنـگ وفـا یاد بده چلچله ها را
با خنده بیـا خنده به لبها بنشانـی
چون خلسه برد غصه و غم حوصله ها را
آنجا که رضـای تو و معبود یکی شد
آسان کنداین رد شدن ازمرحله ها را
باید که توهم ناب شوی سنگ صبـورم
چـون دور بریزنـد همه باطـله ها را
جواد الماسی
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 158