خیاط زمانه

ساخت وبلاگ

خیاط زمانه به تنم لباس غم دوخت
آماده پرواز شدم بال و پرم سوخت


اینجا که به جز غم مرا همنفسی نیست
از سوختن دم به دمم ساختن آموخت


طعنه مزنیدم که چرا سرد و خزانم
از دوست وفا خواسته بودم که نفروخت


چون جنگل وحشی که در آن شعله بیفتد
صد شعله کشید آتش و صد شعله برافروخت


تقصیر دلم نیست که غمنامه نوشته ام
از ظلم و جفا بود دلم بیکسی اندوخت


من پیر تر از سنم و در آینه دیدم
در بیکسی اش یک نفری دوباره میسوخت


من سنگ صبورم که بسوزم پی غمها
از سوختن دم به دمم ساختن آموخت

#جوادالماسی (سنگ صبور )

سنگ صبور...
ما را در سایت سنگ صبور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 181 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 5:35