با من مدارا کن
پــر از دردم پـر از غصه بیــا دردم مـداوا کن
اگر چـه تلخـم و سـردم ولی بـا من مـدارا کن
بــه هــر در میزنم بستـه همه درهـا بـروی من
گره از کار این عاشق تو با دست خودت وا کن
شبی نـاخـوانده مهمان دل دیـوانه ی ما باش
سپس مهمان نـوازی را ز مـا بنشین تماشا کن
بـه پشت خنـده هـا دارم گله از عـالم و آدم
به رسم معرفت ما را رها از دست غمها کن
چـه میدانی چـه آورده سرم ایـن بازی تقدیر
امیـد زندگانـی را بـه ایـن دل مـرده اهدا کن
تنی خسته دلی پرخون منم سنگ صبور غم
بیــا دنیــای آشـوب مـــرا بــا عشق زیبـا کن
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 111