دلم از بیکسی ام نیمه شبی تار گرفت
دلم از اینهمه غــم ، اینهمه آزار گرفت
آمـدم تـا کـه شکایت کنم از چرخ فلک
این دل غمزده از حسرت بسیار گرفت
هرکه آمد به دل غمزده ام غصه نهاد
کو طبیبی که سراغ از من بیمار گرفت
گله پشت گله از بازی تقدیر چه سود
به هم آغوشی گل در بغل خار گرفت
میل دیدار تـو دارد دل وامانده ی من
گـذر تلخ زمــان فـرصت دیـدار گرفت
خواستم تا بنویسم غم دل سنگ صبور
دفترم شعله کشید و دل خودکار گرفت
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 135