«با اینکه میخندم ولی غم دارم ای دوست »
در دل هـوای سوز و مــاتم دارم ای دوست
بغضی نشستـه در گلویــم روز و شبهــا
در سینــه ام آه دمــادم دارم ای دوست
در حسرت خـوابی پــر از آرامش هستـم
شب تا سحر بس حالِ مبهم دارم ای دوست
مـن از غریب و آشنـایـان زخـــم خوردم
صدهــا گله از ظلم آدم دارم ای دوست
شایـد نمیـدانــی بــدان مـن پیــرِ دردم
از غصه هایم قامتی خم دارم ای دوست
در سینـه ام عشق تـــو را می پــرورانم
مهر تو را عشق تو را کم دارم ای دوست
دلخستــه ام از بیــکسی سنگ صبــورم
بی تو جهانی چون جهنم دارم ای دوست
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 198