بوده ای شرمنده ی اهل و عیال و زندگی؟
ظاهری خنده به لب گریه به پنهان داشتی؟
شیشه ی احساس تو خورده ترک از آشنا ؟
یادگاری بـر تنت زخــم از رفیقان داشتی ؟
در میـان مـوجی از غمها سواری کرده ای؟
کشتی بـی بادبـان در باد و توفان داشتی ؟
بوده ای بازیچه ی دستان سرد سرنوشت؟
خواب و بیداری بگو حال پریشان داشتی؟
فقـر چـون از در بیایـد با خود ایمان میبرد
جـای مـن بودی اگـر حالا تـو ایمان داشتی ؟
کوه صبر وطاقتم را غم به غارت برده است
مثل من سنگ صبوری را به دوران داشتی؟
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 174