هوای خانه غم گرفت و پنجره اسیر غم
به حال این شکسته دل سکوت خانه گریه کرد
نشسته ای به هر غزل مرا رها نمیکنی
که هرغزل به نام تو چه شاعرانه گریه کرد
بـه سیـنـه پـرورانــده ام گـلِ محـبتت دریغ
نیامدی و چشم من چه عاشقانه گـریـه کرد
چگونه دل سپـردم و چگـونـه دل بریده ای
بحـال مـن پـرنــده ی بـدون لانـه گریه کرد
شکایت از تو را به غم ، نوشتم و شبانه خواند
و غم بحال من شبی ، چه غمگِنانه گریه کرد
هـــزار زخـم بــر دلـم در ایـن سرای بیکسی
شکسته بغض در گلو ، بدون شانه گریه کرد
نه راه ِپیش مانده و نه راه پس ،سنگ صبور
به حـال و روز پـر غمت فقـط زمانه گریه کرد
#جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59 کانال اشعار
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 186