از خنده ی ظاهری قضاوت نکنیدم
صد درد به پشت خنده ام نشسته پنهان
من کوه غمم به غصه ها سنگ صبورم
دنیای به این بزرگی ام شبیه زندان
صد ساله شده دل جوانم به چه جرمی
از زندگی ام صد گله دارم به صد عنوان
نه شعر نه دفتر به خدا مرحم من نیست
شاید کند اشک به من چاره و درمان
از حال دلم بی خبرم خنده تنُی چند ؟
ای کاش که خنده بفروشند به دکّان
جواد الماسی
برچسب : نویسنده : javadalmasi59a بازدید : 205