سنگ صبور

متن مرتبط با «پرستوی» در سایت سنگ صبور نوشته شده است

پرستوی مهاجر...

  • پرستوی مهاجر ...خـانـه ی آبـاد دل را غصه هـا ویـرانه کرد با که گویم غم چها با این دل دیـوانه کرددل نمی بنـدم اگـر بــر دلبــری هـای کسی بـی وفــاییها مـرا چون با همه بیگانه کرد چـون نمیفهمد کسی حـال خـرابم را رفیـق بیکسی هــایم مـرا حتـی غـریب خانه کردنیمه شبها تا سحر با خویش خلوت میکنمپیـله ی تنـهاییـم شـایـد مــرا پــروانـه کردمیـروم امـا نمی دانم مــرا مقصد کجــاست چون پرستو وقت کوچ آمد که ترک لانه کرددر بـهارم آفتـی زد نــاگهـان بـــر ریـشه ام مثل گل پــرپــر میـان خاک این گلخانه کردراز دل بـا آسمان گفتـم دلش را غــم گرفت آسمان بـر حـال و روزم گریه ی مردانه کردمینویسد حـرف دل را در غـزل سنگ صبورشاید این شعر و غزل روزی مرا افسانه کرد#جوادالماسی(سنگ صبور)@javadalmasi59    کانال اشعار + نوشته شده در چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ ساعت 23:48 توسط سیدمحمدمهدی هاشمی/شاعر جواد الماسی  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها