سنگ صبور

متن مرتبط با «شاعر غمگین» در سایت سنگ صبور نوشته شده است

نامه ی غمگین

  • این نامه ی غمگین برسد دست نگارمبا اشک نوشتم که بداند گله دارم با اشک به هر گوشه ی این نامه سرشتماز بیکسی و درد و غم و غصه نوشتماز درد نوشتم که بخواند گل نازماینجا منم و دلهره و ناله ی سازمشاید برسد دست تو این نامه ی غمهاشاید که تو هم مثل منی بیکس و تنهابعد از تو نفس تنگ شده سربه گریبانشک کرده به احوال زمین ، نازل قرآن بعد از تو بگو با دل ویرانه چه سازم؟با تلخ ترین خلوت این خانه چه سازم ؟ بعداز تو ,نامه,غمگین ...ادامه مطلب

  • نامه ی غمگین

  • این نامه ی غمگین برسد دست نگارم با اشک نوشتم که بداند گله دارم با اشک به هر گوشه ی این نامه سرشتم از بیکسی و درد و غم و غصه نوشتم از درد نوشتم که بخواند گل مینااینجا منم و دلهره و ظلمت شبها شاید برسد دست تو این نامه ی غمهاشاید که تو هم مثل منی بیکس و تنها بعد از تو نفس تنگ شده سربه گریبانشک کرده به احوال زمین قسم به قرآن بعد از تو بگو با دل ویران چه کنم؟با گل نسترن خشک به گلدان چه کنم؟ بعد تو خاطره ها قاتل جانم شده انددرد و غم باعث این قد کمانم شده اند بعد تو آتش افتاده به جان کشت مراطعنه و دلهره و زخم زبان کشت مرا تو ندیدی که چها بر من عاشق کردندحکم اعدام من ,نامه ی غمگین,نامه ی غمگین جدایی,نامه ی غمگین عاشقانه,نامه ی غمگین خداحافظی,نامه ی غمگین به خدا,نامه ی غمگین به دوست,وصیت نامه ی غمگین,نامه های عاشقانه ی غمگین,نامه ی عاشقانه و غمگین ...ادامه مطلب

  • شاعر غم

  • مشهور شدم شاعر شعرهای غم انگیزاینجا منم و خاطره ها به غصه لبریز تنها منم و دلهره و بیکسی و دردهم کاسه ی صبردل من پر شده سرریز هی جار نزن چلچله که فصل بهار استاینجا همه ی سال برایم شده پاییز صد درد به دل دارم و ویرانه نشینمچون شهر که غارت شده از حمله ی چنگیز با آینه قهرم که هزاران دفعه میگفت زیبا نشود چهره ی ویرانه دل انگیز اینجا منم و سنگ صبوری که عزاداربا فصل بهاری که نشسته است به پاییز جواد الماسی,شاعر غمگین,شاعر غم,شاعر غميقه,شاعر گفتم غم تو دارم,شاعر ای شرقی غمگین,وداع با شاعر غمگین آرژانتینی,شعراء غماس,الشاعر غمام,شاعر ال غمر,شاعر جمال غمبار ...ادامه مطلب

  • من شاعر دردم

  • من شاعر دردم به لبم خنده گریزان یک شاخه گلِ خشک شده بدون گلدان از خنده ی ظاهری قضاوت نکنیدم صد درد به پشت خنده ام نشسته پنهان من کوه غمم به غصه ها سنگ صبورم دنیای به این بزرگی ام شبیه زندان صد ساله شده دل جوانم به چه جرمی از زندگی ام صد گله دارم به صد عنوان نه شعر نه دفتر به خدا مرحم من نیستشاید کند اشک به من چاره و درمان از حال دلم بی خبرم خنده تنُی چند ؟ ای کاش که خنده بفروشند به دکّان جواد الماسی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها